بنابراین، اگر تمرکز حواس را امتحان کرده اید و برای شما کارساز نبود، این شکل از مدیتیشن را امتحان کنید! از این که چقدر آسان است شگفت زده خواهید شد. و اگر ذهنآگاهی را امتحان کردهاید و آن را دوست داشتهاید، اما احساس میکنید میتواند بیشتر باشد، شاید ارزش آن را داشته باشد که مراقبه الهامگرفته از ودایی را بررسی کنید تا ببینید چقدر میتوانید تمرین خود را ادامه دهید. اعتماد به نفس پایین یکی از چیزهایی که از داستان دیلن به من توجه می کند، اظهار نظر او است: "در مورد چیزهایی که برای من و سلامتی من خوب است بسیار شکست می خورم - به خصوص وقتی انگیزه باید از یک جای عمیقی برای عزت نفس.» احتمالاً شگفتانگیزترین چیزی که از زمان معلم شدن کشف کردهام این است که عزت نفس پایین در همه جا وجود دارد. بسیاری از افرادی که با آنها روبرو می شوم آن را دارند. این کشف مرا به فکر واداشت. متوجه شدم که من هم قبلاً آن را داشتم، و همین ارزش شخصی پایین بود که باعث رفتارهای خود ویرانگر من شد. در سطح امروزی، به همین دلیل بود که متوجه شدم نمیخواهم تلفن را برای مردم بردارم - ترجیح میدهم ایمیلی بفرستم. این پشت رفتار من با جنس مخالف، با دوستانم و مطمئناً با خانواده ام بود. جالب اینجاست که هیچکسی که من را میشناخت نمیدانست که من اعتماد به نفس پایینی دارم. بالاخره من همان آدمی بودم که مهمانی ها را می گرفت، مست می کرد و جوک می گفت. چرا من مشکل عزت نفس دارم؟ ولی من انجام دادم. بنابراین، این مسائل از کجا می آیند؟ ممکن است به این دلیل باشد که ما والدینی داشتیم که به ما این احساس را میدادند که آنقدر که میخواهیم از محبت یا توجه آنها نداریم. بسیاری از مردم این عقیده را دارند که تا آخر عمر ارزش عشق ورزیدن را ندارند. اغلب، نحوه ارتباط والدینشان با آنها ارتباط دارد: به جای اینکه به آنها گفته شود کار بدی انجام دادهاند، به آنها گفته میشود که بچه بدی هستند. هیچ جدایی بین رویداد و تعریف خود آنها وجود ندارد، زیرا ما در کودکی به آنچه والدینمان به ما می گویند باور داریم. تحصیل ما مجموعه ای بسیار محدود از پارامترها برای دستیابی به موفقیت است که این ایده را در ما القا می کند که به اندازه کافی خوب نیستیم مگر اینکه در صدر کلاس باشیم. بعداً، در نوجوانی، شروع به علاقه مندی به افراد دیگر می کنیم و می خواهیم با آنها رابطه داشته باشیم. اما هیچکس واقعاً به شما یاد نمیدهد که چگونه این کار را به روشی سالم انجام دهید، و بنابراین ما در نهایت با افراد تصادفی برخورد میکنیم که اغلب آنقدرها هم خوب نمیشوند. اگر ما قبلاً این داستانها را در مورد خوب نبودن - یا بد بودن یا شکست خوردن - در ذهن خود داشتهایم، آنها را وارد روابط خود میکنیم و یک پیشگویی خودشکوفایی ایجاد میکنیم. چمدان و ناامنی ما می تواند ما را وادار به خرابکاری در روابط یا دور کردن افراد دیگر کند، و این فقط این ایده را تقویت می کند که وقتی دوباره تنها می شویم به اندازه کافی خوب نیستیم. گاهی اوقات ما حتی تاریک می دانیم که این همان چیزی است که اتفاق می افتد، اما نمی توانیم جلوی خودمان را بگیریم.
behtarinjavabkooo...برچسب : نویسنده : وبلاگ بازدید : 76